۱۳۸۸/۱۰/۰۶

از عاشوراي حسين تا عاشوراي تهران - صفانه دلدار



امروز روز عاشورا بود ، روز دهم محرم ،‌روزي كه هميشه از بچگي به ما ميگفتن در اين روز حسين و يارانش به دست يزيديان كشته شدن ، روزي كه ظالمين به حسين و مردم بي پناهش حمله كردن ، هميشه مي شنيديم كه بزرگترها ميگفتن ايكاش بودن در كنار امام و مردم بي پناه تا به ياري اونها برن برن و اگر لازم شد در راه خدا شهيد بشن ، در راه آزادي شهيد بشن. راستي امروز عاشورا كجا بودين؟
اگه تهران بودين و توي خيابونهاي مركز شهر قدم بر برداشتيد خوب ميدونيد كه چي ميگم ، امروز تهران از عاشورا هيچي كم نداشت ، شايد از عاشوراي حسين دردآورتر هم بود. چون يك عده يزيدي با چوب و چماغ و گاز و اشك آور و تفنگ به جون مردم بي پناه افتادن و مردم و به گلوله بشتن ،‌ چه فرقي بود ميان اين عاشورا و اون عاشورا ؟
هردو براي آزادي به پا خواسته بودن ، نداي آزادي سردادن و بر يزيد زمان ننگ فرستادن ،‌ يزيد فرقي نميكنه مال كدوم زمون باشه ،‌ يزيد ، يزيده حالا هركي ميخواد باشه ،‌ هركسي ظلم كنه به مردم ، آزادي رو از مردم بگيره ظالمه ، يزيده ، امروز هم مردم تهران براي مقابله با يزيد زمان به خيابونها ريخته بودن ، اومده بودن تا بگن كه آزادي ميخوان ، اومده بودن تا بگن يزيد نميخوان اومده بودن تا بگن جمهوري ايراني ميخوان.
امروز طبق قرار قبلي با دوستان رفتيم به ميدون آزادي نزديكهاي ميدون آزادي كه رسيديم پليس هاي ضد شورش رو ديديم كه دور تا دور ميدون چمباتمه زده بودن خبري آنچناني از مردم نبود اما كنار خيابونها مردم واستاده بودن كه معلوم بود منتظر يك جرقه هستن با دوستان تماس گرفتيم كه ببينيم اونها كجا هستن ؟ گفتن چهار راه كالج صحراي محشر شده ، سريع گازشو گرفتيم رفيتم به سمت صحراي محشر ، نزديكاي خيابون فلسطين كه رسيديم شعار ها شروع شده بود ، مرگ بر ديكتاتور ، مرگ بر خامنه اي مثل نقل و نبات توي دهن همه ميچرخيد ، ماشنها هم كه همه بوق ميزدن و بوق اعتراض ماشينها طنين انداز خيابونها شده بود.
نزديكي هاي خيابون انقلاب كه رسيديم گاز اشك آور و صداي گلوله بيداد ميكرد ، ياد درخواست عفو بين الملل از حكومت ايران افتادم كه خواستار پايان دادن به خشونت ها شده بود ، خندم گرفت كه حكومت اسلامي چقدر به حقوق بشر اهميت ميده !!! ياد حرف اما افتادم كه ميگفت اين محرم و صفر هستش كه اسلام رو زنده نگه داشته ، اما انگار داره بلاي جون اسلام ميشه !!! البته از نوع جمهوري اسلاميش !!!
به هرجهت با هر بدبختي بود خودمونو رسونديم به ميدون وليعصر ، زمين پر بود از سنگ و خاك . سطل هاي آشغال هم سوخته و نيم سوخته روي زمين بودن . ميدون وليعصر رو به سمت شمال رفتيم ، همون اول ميدون يه جوونو خونين مالين سوار يه ماشين كردن و از محلكه فراريش دادن تا دست مزدوران رژيم بهش نرسه ، يه خانم بيشترين كمك رو بهش كرد و جالبه خودش سوار ماشين نشد و برگشت تا توي تظاهرات شركت كنه ، آفرين به اين شيرزن ، مزدوران رژيم هم پا به پاي ما ميومدن اما يه دفعه به سمت جنوب برگشتن ما هم نزديكي هاي فروشگاه قدس توي ترافيك گير كرديم ،‌اما چه ترافيك دلنشيني ، هيچوقت تا اين اندازه از ترافيك خوشم نيومده بود ، يواش يواش تعداد ما زياد ميشد و شعار ها بلند و بلند تر يك عده چماق دار مزدور حكومتي از سمت غرب خيابون وليعصر به سمت شمال در حركت بودن كه وقتي ديدن تعداد مردم خيلي زياد هستش فرار كردن و مردم با هرچي كه دستشون بود اونها رو دنبال كردن مردم هم مزدوراي رژيم رو هو ميكردن واي كه چقدر به دلم نشست تقريبا 45 دقيقه اون منطقه از خيابون وليعصر در اختيار جووناي غيور بود كه هيچكس توان مقابله با اونها رو نداشت مردم همه از پير و جوون كه توي اون منطقه بودن هرچي دلشون خواست برعليه حاكمان ستمگر رژيم شعار دادن ، واي كه چقدر به دلم نشست.
همزمان با دوستانمون تماس گرفتيم اونها هم توي خيابون نواب خيابون رو به كنترل خودشون در آورده بودن ، همزمان خبر رسيد كه خامنه اي توسط يك هليكوپتر به يك پادگان نظامي برده شده تا ازش مراقبت بشه :) عجب رهبر دلاوري دارن اين مزدورا :) اين موبايلها هم كه هي قطع ميشد هي وصل ميشد آخرشم كه ديگه اصلا كاملا قطع شد تا خيال همه رو راحت كنه ، البته به اين دليل موبايل ها رو مقطعي قطع ميكردن تا جاسوس هاي رژيم بتونن خبر رساني بكنن خودمون توي خيابون وصال دوتاشونو رو ديديم كه سوار يه موتور به شماره 52481 شده بودن كه نمره تهران داشت .
از پشت خيابون زرتشت به سمت غرب رفتيم توي يكي از كوچه ها مزدوراي رژيم به سمت مردم گاز اشك آور پرتاب كرده بودن ، و عجيب تر اينكه توي يدونه خونه هم گاز اشك آور پرتاب شده بود كه نشون ميداد مزدورا تعادل روحي ندارن و اشتباهي هم گاز اشك آور پرتاب ميكنن .
هرچي بود از كربلاي تهران بيرون اومديم تا براي شام غريبان ميرداماد ساعت هشت شب آماده بشيم ، بيصبرانه مشتاق ديدار شما در شام غريبان مردم تهران هستيم ، وقتي داشتم اين مطلب رو مي نوشتم شنيدم كه خواهرزاده مهندس ميرحسين هم در روز عاشورا شهيد شده :( خدا رحمتش كنه گويا جنازه اين شهيد الان توي بيمارستان سينا نبش بلوار فردوس نرسيده به ميدون آرياشهر هستش ،‌خبرها حاكي از اينه كه مردم زيادي هم دور اين بيمارستان جمع شدن.
از شهرهاي تبريز ، زنجان ، مهابان ، قزوين سنندج ، مريوان و پاوه هم خبر رسيده كه اوضاع به شدت بحراني هستش ، خبرگزاري فرانسه هم اعلام كرد كه ايران در آستانه انفجار هستش ، شما چي ميگيد ؟ امشب شام غريبان ميرداماد منتظر شما هستم.

۱ نظر:

Unknown گفت...

آیت‌الله منتظری پدر انقلاب اسلامی فرمودند: 
حفظ نظام مقدمه ‌است برای حفظ و انجام دستورات اسلامی. اگر بنا باشد به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامی انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه اسلام
بسیجیها برادران و پدران ما هستند ‌ای برادر بسیجی‌آیا وجدانا شما قبول دارید رفتار شما به مردم مسلمان ما، رفتار اسلامی هست
چطور این جمهوریه عزیز اسلامی ما دو‌ام خواهد آورد وقتی‌رفتار دولت با مردم مسلمان ما کاملا غیر اسلامی هست