صفانه دلدار-از ديشب تصميم گرفتيم با دوستان امروز بريم قم ، بريم به مراسم تشيع جنازه آيت الله العظمي حسينعلي منتظري ، راستي شما تا حالا قم رفتين ؟ براي من كه تا حالا قم نرفته بودم خيلي برام تازگي داشت ، توي راه همش فكر ميكردم همه دارن ميرن قم هركسي ميديدم توي اتوبان فكر ميكردم داره ميره قم اما دوستان هي ميگفتن تو چقدر ساده اي خوب اينا دارن ميرن سر كارو زندگيشون همه كه بكار نيستن پاشان اين همه راه برن قم ، خوب منم قبول كردم ، اما هرچي به قم نزديك تر ميشديم احساس ميكردم كه جمعيت زيادي رو شاهد خواهيم بود. ابتدا دنبال حرم گشتيم ، از اين بپرس از اون بپرس تا سمت حرم رفتيم واي چقدر شلوغ بود ، به ماشينها دقت كردم ، اكثرا نمره هاي تهران بودن به دوستام اشاره كردم شماره ها رو نشونشون دادم از تعجب دهنشون باز مونده بود ، انگار هرچي ماشني توي تهرانه اومده بودن قم :) با بدبختي يه جارو پيدا كرديم ت اماشينو پارك كنيم همه جا زده بودن پارك كردن مطلقا ممنوع اما كسي گوشش به اين حرفها بدهكار نبود همه پارك كرده بودن ما هم پارك كرديم جايي كه ما پارك كرديم يه خيابوني بود كه از سطح اصلي شهر 5 ~ 6 متر پايين تر بود وسطشم يك رودخونه بود كه برام جالب بود اونجايي كه ما پارك كرديم دروغ نباشه 10 هزارتا ماشين پارك كرده بودن خيلي بود وقتي ميگم خيلي ديگه بايد بدونيد چقدر بود ديگه :) اونقدر گشتيم تا يه پله پيدا كرديم كه بتونيم بريم به سمت حرم ، اما نزديك هاي حرم كه رسيديم راهمون ندادن گفتن بريد از درب شمالي بريد تو ، رفتيم سمت درب شمالي گفتن نه بريد از درب شرقي بريد تو يكي از بچه ها گفت باب از درب شرقي هم بريم ميگن بريد از درب جنوبي بريد تو ولش كنيد ، بريم سمت خيابون شهيد منتظري ، در تمامي طول مسير پليس فراوون بود اما با مردم گاري نداشتن ، اما مزدور هاي حكومتي همه جا بودن توي دسته هاي 7 يا 8 نفره بودن و جالبه كه همشون هم تابلو مشخص بودن ، امروز قم هواش خيلي گرم بود اما توي اون هواي گرم يكي يه شال انداخته بودن روي گردنشون و يكي يدونه كاغذ سفيد A4 هم از عرض 4 لا تا كرده بودن دست ديگشون و همشونم يكي يدونه موبايل ايرانسل دستشون بود اين مشخصه ها كاملا نشون ميداد كه از كدوم قماش آمدها هستن اكثرشونم جوونهاي زير 22 سال بودن كه عقده قدرت دارن وقتي هم يكي دنبال ميكردن 7 ، 8 نفري ميريختن سرش ميگرفتنش.
به هرجهت به بلوار شهيد منتظري رسيديم ، جمعيت هرلحظه بيشتر ميشد ، اما عجيب اين بود كه دور تا دور دفتر بسيج پارچه مشكي زده بودن و روي پارچه هاي مشكي هم عكس آيت الله منتظري بود ، بسيج و اين كارا !؟ دو تا كوچه بالاتر دفتر آيت الله العظمي صانعي بود يه پارچه مشكي بزرگ روش تسليت نوشته بود و اسم آيت الله منتظري رو با رنگ فسفري مشخص كرده بود. يك عده از مردم هم عكس آيت الله منتظري رو گرفته بودن دستشون توي وسط بلوار راه ميرفتن و به همه نشون ميدادن ، خيلي خيلي حمعيت داشت زياد ميشد طوري كه ديگه راه رفتن توي او شرايط براي هركسي سخت ميشد وسط هاي بلوار كه رسيديم پليس گفت راه بسته هستش برگرديد. رفتيم ضلع غربي بلوار و به سمت حرم حركت كرديم ، يك سري اتوبوس چيده بودن كنار هم راه و بند آورده بودن نميدونم اون اتوبوس ها اونجا چيكار ميردن ، از يكي از بچه ها پرسيدم اين همه آدم مال شهر قم هستن يكي از توي جمعيت گفت نه ما از تبريز اومديم ! با تعجب پرسيدم از تبريز تا اينجا كلي راهه چطور اومدين ؟ تركي بهم گفت :
دينيميزدن گيشمرك دونيا اگر ويران اولا (از دين مون نميگذريم دنيا اگر نابود بشه)
بيزده قران مجيد سيزده مسلسل تانك اولا (خونه ما قران مجيد باشه اما خونه شما مسلسل به تانك تبديل باشه)
منظورش اين بود كه واقعا به آيت الله منتظري ارادت داره. كم كم كه شلغي بيشتر شد يواش يواش شعار ها هم بيشتر شد و مرگ بر ديكتاتور و اين ماه ، ماهِ خونه ، ديكتاتور سرنگونه ، منتظري منتظري آزاديت مبارك و ... شعارهاي خيلي زيادي بود كم كم مارو به سمت ضلع غربي حرم هدايت كردن و ما هم به سمت ماشين رفتيم در هنگام خروج از پاركينگ چماقداران به ماشنهايي كه نمره غير از قم داشتن حمله ميكردن ، زدن آينه ماشين مارو هم شكستن ، توي راه كه مي اومديم به سمت تهران همه مردم دست هاشونو از پنجر ها به علامت پيروزي بيرون گرفته بودن و پشت شيشه ماشن ها هم عكس آيت الله منتظري چسبونده بودن هواسمون نبود يه سرعتمون زياد بود پليس متوقفمون كرد واستاديم پليس گفت چرا اينقدر سرعت ميريد ؟ گفتيم رفته بوديم تشيع جنازه آيت الله منتظري يه سري آدم وحشي به ما حمله كردن با چماق زدن آينه ماشينمونو شكستن ما هم داشتيم فرا ميكرديم از دست شون آقاي پليس وقتي اين حرفها رو شنيد خوشحال شد خنديد گفت موفق باشيد جنبش بزدوي پيروز ميشه و جريمه مونم نكرد :)
راستي وقتي كه حتي پليس و بسيج هم با ما هستن اين كيا هستن كه با چماق به جون مردم مي افتن ؟؟؟
به هرجهت به بلوار شهيد منتظري رسيديم ، جمعيت هرلحظه بيشتر ميشد ، اما عجيب اين بود كه دور تا دور دفتر بسيج پارچه مشكي زده بودن و روي پارچه هاي مشكي هم عكس آيت الله منتظري بود ، بسيج و اين كارا !؟ دو تا كوچه بالاتر دفتر آيت الله العظمي صانعي بود يه پارچه مشكي بزرگ روش تسليت نوشته بود و اسم آيت الله منتظري رو با رنگ فسفري مشخص كرده بود. يك عده از مردم هم عكس آيت الله منتظري رو گرفته بودن دستشون توي وسط بلوار راه ميرفتن و به همه نشون ميدادن ، خيلي خيلي حمعيت داشت زياد ميشد طوري كه ديگه راه رفتن توي او شرايط براي هركسي سخت ميشد وسط هاي بلوار كه رسيديم پليس گفت راه بسته هستش برگرديد. رفتيم ضلع غربي بلوار و به سمت حرم حركت كرديم ، يك سري اتوبوس چيده بودن كنار هم راه و بند آورده بودن نميدونم اون اتوبوس ها اونجا چيكار ميردن ، از يكي از بچه ها پرسيدم اين همه آدم مال شهر قم هستن يكي از توي جمعيت گفت نه ما از تبريز اومديم ! با تعجب پرسيدم از تبريز تا اينجا كلي راهه چطور اومدين ؟ تركي بهم گفت :
دينيميزدن گيشمرك دونيا اگر ويران اولا (از دين مون نميگذريم دنيا اگر نابود بشه)
بيزده قران مجيد سيزده مسلسل تانك اولا (خونه ما قران مجيد باشه اما خونه شما مسلسل به تانك تبديل باشه)
منظورش اين بود كه واقعا به آيت الله منتظري ارادت داره. كم كم كه شلغي بيشتر شد يواش يواش شعار ها هم بيشتر شد و مرگ بر ديكتاتور و اين ماه ، ماهِ خونه ، ديكتاتور سرنگونه ، منتظري منتظري آزاديت مبارك و ... شعارهاي خيلي زيادي بود كم كم مارو به سمت ضلع غربي حرم هدايت كردن و ما هم به سمت ماشين رفتيم در هنگام خروج از پاركينگ چماقداران به ماشنهايي كه نمره غير از قم داشتن حمله ميكردن ، زدن آينه ماشين مارو هم شكستن ، توي راه كه مي اومديم به سمت تهران همه مردم دست هاشونو از پنجر ها به علامت پيروزي بيرون گرفته بودن و پشت شيشه ماشن ها هم عكس آيت الله منتظري چسبونده بودن هواسمون نبود يه سرعتمون زياد بود پليس متوقفمون كرد واستاديم پليس گفت چرا اينقدر سرعت ميريد ؟ گفتيم رفته بوديم تشيع جنازه آيت الله منتظري يه سري آدم وحشي به ما حمله كردن با چماق زدن آينه ماشينمونو شكستن ما هم داشتيم فرا ميكرديم از دست شون آقاي پليس وقتي اين حرفها رو شنيد خوشحال شد خنديد گفت موفق باشيد جنبش بزدوي پيروز ميشه و جريمه مونم نكرد :)
راستي وقتي كه حتي پليس و بسيج هم با ما هستن اين كيا هستن كه با چماق به جون مردم مي افتن ؟؟؟
۳ نظر:
مسخره ایرانسل بودنش رو از کجا فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
looooooool
حتا پلیس و بسیج هم باشما هستند یاح یاح خیلی بامزه بود
ما بيشماريم
ارسال یک نظر