۱۳۸۹/۰۳/۲۴

گذر از فتنه ، باجي كه قاليباف به شغال داد



كمتر از يك ماه قبل قراردادي ميان آقاي قاليباف و وزارت كشور بسته شد كه كاملا يكطرفه بود ، آقاي قاليباف حق هيچ دخل و تصرفي در آن را نداشت و فقط بايد آن را امضا ميكرد. بر اساس اين قرارداد ، عده اي از طرف وزارت كشور مامور مي شدند كه به روزنامه همشهري بروند و در آن روزنامه ميانه رو اقدام به انتشار يك مجله نمايند.
مجله اي كه در روزهاي اول هيچكس در روزنامه همشهري از آن خبر نداشت ، ‌حتي عنوان شده بود كه اين عده براي اين استخدام شده اند كه براي سالگرد ارتحال امام خميني مجله تهيه كنند.
از قضا كسي كه مسوليت تهيه اين مجله را بر عهده داشت خود زماني درروزنامه همشهري عضويت داشت ، و حتي سابقه تهيه مجله هاي همشهري خردنامه و همشهري ديپلماتيك را نيز برعهده داشت او كسي نبود جز ابوالفضل عمويي، كه پس از قبولي دكترا در رشته علوم سياسي در دانشگاه تهران (با نوع قبول شدنش كاري نيست) بسيار به وزارت كشور نزديك شد. و از همشهري رفت ، اما بازگشت خويش به صحنه مطبوعات را با گذر از فتنه آغاز كرد.
چيزي كه بسيار جاي تعجب داشت اين بود كه اعضاي اين گروه 25 نفره متشكل از وزارت كشور و گروه سياسي سيماي جمهوري اسلامي وقتي كه متوجه شدند كسي به سيماي حكومتي ايشان توجه ندارد چاره را در آن ديدند كه اين مجله را در قالب روزنامه پر طرفدار همشهري به چاپ برسانند. اين كه رسانه اي ملي خود را حتي كمتر از همشهري ميبيند و دست به دامان همشهري ميشود در نوع خود مورد توجه است.
اما نكته اي كه فراموش شد اين بود كه مردم بسيار عاقل تر ازاين هستند كه به اسم نگاه كنند براي مردم فرقي نميكند كه اين مطلب را همشهري به چاپ برساند و يا جام جم و يا كيهان ،‌مردم خود عقل دارند و خوب و بد را تشخيص ميدهند. كه تشخيص هم دادند و بنا بر اطلاعات رسيده 85 درصد نسخه هاي اين مجله به همشهري بازگردانده شد.
و عجيب تر اينكه بعداز انتشار اين مجله ارگانهاي حكومتي در تيترهاي خبري خود با صداي بلند اعلام كردند كه "همشهري گذر از فتنه را منتشر كرده است" (ياد ماجراي كي بود كي بود من نبودم به خير) رجا نيوز سايت الف
اما گويا اين هزينه اي كه بر دوش همشهري نهاده شد (مجله اي با آن كيفيت كاغذ بي نظير و نوع چاپ) وهرگز طرفداري نداشت ؛ براي ايشان درس عبرت نشده است و شنيده ميشود كه نسخه دوم اين مجله به زودي در راه است البته با تيم جديد و محتواي جديد.
با توجه به اين روشي كه حكومت اسلامي پيش گرفته فردا روز ممكن است روزنامه هايي همچون جامعه ، طوس ؛ نشاط و ... فك پلپ شوند تا براي اين حكومت مجله هايي اين چنيني چاپ كنند.
هرچه هست از آقاي قاليباف با آن مديريت خوب و تحسين برانگيز ؛ انتظار ميرفت كه اهل باج دادن نباشد ، آنهم به شغال

۱۳۸۹/۰۳/۲۲

مناطق مركزي تهران در آتش و دود - تهران ديشب نخوابيد


ديروز تهران ، پايتخت ام القراي جهان اسلام (به گفته سران حكومت اسلامي) در آتش و دود بود ، خيابانهاي آزادي تا امام حسين درگيري ها پراكنده وجود داشت ، شعار هاي مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر خامنه اي در تمامي سطح اين خيابانها موج ميزد نيروهاي ضد شورش تغريبا از اين حركات مردمي سردگم شده بودند هرگز تصور نمي كردند اينقدر جمعيت بيايد.
صداي گلوله هم شنيده مي شد ، در خيابان كه بوديم شايعه شد كه عده اي هم به سمت جام جم رفته اند و درگيري در جام جم هم وجود دارد، خبر رسيد كه آيت الله خامنه اي به مشهد رفته است و از آقاي احمدنژاد هم خبري نيست. قرار بود نيروهاي سپاه در درگيري ها مداخله نكنند اما آنها بصورت كاملا آشكار دخالت كردند.
نيروهاي ضد شورش در سطح زياد در شهر مستقر شده بودند. گزارش شد كه ميدان ونك تبديل به يك انبار باروت شده است و تنها به يك جرقه نياز دارد. حضور مردم در ميدان ونك بي سابقه بوده است.
ميدان آزادي همگان را به ياد روزهاي انقلاب انداخته بود . با نزديك شدن به تاريكي هوا اين احتمال نيز ميرفت كه نيروهاي ضد شورش ناتوانتر نيز بشوند و احتمالا در نزديكي همديگر و به صورت فشرده تر مستقر شوند.
مردم فرياد ميزدند اين اولين روز است منتظر روزهاي ديگر باشيد. تقريبا هيچ سطل زباله اي در خيابانهاي مركزي شهر سالم نمانده است همگي در آتش و دود هستند.
ميدان آرياشهر مملو از پليس و جمعيت بود. شعار دهندگان در طول خيابان كاشاني در حال تردد و زدوخورد با نيروهاي ضد شورش بودند.
لباس شخصي ها به شدت در حال عوض كردن موقعيت هاي خود بودند چرا كه با شناسايي شدن مجبور به فرار مي شدند. اكثر لباس شخصي ها با موتوربودند تا بتوانند به سرعت فرار كنند.
شهر حالت نيمه جنگي به خود گرفته بود ، پليس هاي مشكي پوش و يگان ويژه سپاه در سطح وسيعي وجود داشتند ، اما تعداد مردم حاضر در محل خيلي بيش از تصور آنها بود.
گويا به نيروهاي ضد شورش گفته شده بود به حمله هاي كوتاه دست بزنند و پس از فراري دادن مردم دوباره به موقعيت خود باز گردند چون به تعقيب مردم نميپرداختند
اين امكان نيز وجودداشت كه با توجه به انبوهي جمعيت و كم بود نيروهاي ضد شورش چاره را در آن ديدند كه فقط در خيابانهاي اصلي شهر باشند و در خيابانهاي فرعي نروند چراكه ممكن است براي خود نيروهاي ضد شورش مشكل ايجاد شود.
بنده خود شاهد بودم كه به دفعات در نقاط مختلف شهر نيروهاي پليس به صورت تدافعي عمل ميكردند و هرگز به سوي مردم هجوم نميبردند چون تعداد مردم خيلي زياد بود.
خيابانهاي فرعي منتهي به انقلاب و آزادي پر بود از مردم خشمگين كه فريادهاي ضد حكومتي سر ميدادند. جوانان دخترو پسر ، پير و جوان همه در حيابانها بودند. گويا كسي قصد خانه رفتن نداشت.
شب هم كه صداي الله اكبر تا ديروقت به گوش ميرسيد
راستي آيا ديشب تهران خوابيد ؟

هستم اگر ميروم گر نروم نيستم - آمديم تا 22 خرداد در ايران باشيم

بالاخره رسيد نوبت به ما هم رسيد ، نوبت به همكاري بزرگ ، پارسال اينموقع هم در ايران بوديم ،‌تمامي تلاش خودمان را كرديم كه امسال هم بياييم و آمديم ، آمديم تا 22 خرداد در تهران باشيم ، و خوشحاليم كه هستيم ، نميدانم مجوز صادر شده است يا ميشود اما اين را ميدانم كه امديم تا در 22 خرداد در تهران باشيم و همراه با ديگر همميهنان عزيزمان باشيم.
آمديم تا نوزادي را كه پارسال به هم ميهنان سپرده بوديم را ببينيم ، نوزادي كه اكنون يكساله شده است و خوب هم رشد كرده است اين نوزاد، و ديگر نوزاد نيست كودكي يكساله است كه جنبش سبز ايران زمين را در كالبد خود دارد.
اين نوزاد به همياري من و تو نياز داشته و دارد ، پس آمديم تا با شما باشيم. چه كسي ميخواهد من و تو ما نشويم ؟ خانه اش ويران باد. نميدانم بناي سخنان آقايان كروبي و موسوي چه بوده است اما به همراه تعدادي از دوستان خارج نشين به ايران آمديم تا در كنار اين كودك باشيم و نه در فراغ آن ، آمديم تا با شما باشيم و ندا را فرياد كنيم ، سهراب را صدا بزنيم ، اشكان را بخوانيم .
كم نيستند عزيزاني كه خونشان سيراب گر نهال اين جنبش شد ، ندا ؛ سهراب ؛ اشكان ؛ كيانوش ؛ عليرضا ؛ محمود ؛ مسعود ؛ فاطمه ؛ ايمان ؛ كامبيز كسري ؛ محسن ؛ مصطفي ؛ مبينا ؛ سرور ، ناصر ؛ فهيمه ؛ مهدي ؛ حسين و ...
صدايمان ميكنند اين عزيزان ، فراخوان ما ايشان بودند نه ديگران ، دوستي گفت اشتباه كرديد كه به ايران آمديد ، ‌كدام اشتباه ؟ آمدن به ميهن خويش اشتباه است ؟ نوار سبز در دست داريم . آمده ايم و آماده ايم . هر دوازده نفرمان با هم آمديم ايران ، براي آن كودك يكساله آمده ايم براي حمايت از آن كودك آمديم. كودكي كه به شدت نيازمند ياري سبز مااست.
وعده ديدار خيابان آزادي - ميدان آزادي
هستم اگر ميروم گر نروم نيستم

۱۳۸۹/۰۳/۱۸

گلي عامري: طرح امنيت اجتماعي جهت مقابله با جنبش سبز است

گلي عامري در وزارت امور خارجه ايالات متحده كم شخصيتي نيست. وي در دوران وزارت خانم كاندوليزا رايس به مقام معاونت امور فرهنگي در وزارت امور خارجه ايالات متحده رسيد. اين خود نشان از آن دارد كه اين شخصيت ، توان اداره كردن بزرگترين معاونت فرهنگي دنيا را داد. لذا اگر در جايي فرصت دست داد تا با اين شخصيت ايراني الاصل مصاحبه اي داشته باشيد هرگز اين فرصت را از دست ندهيد. خانم گلي عامري عليرغم اينكه سالها از ايران دور بوده به زبان فارسي بسيار مسلط است. در اينجا مصابه اي انجام شده با خانم عامري جهت دوستان و علاقه مندان تقديم ميگردد:

سوال : خانم گلي عامري شما كه در امور فرهنگي و اجتماعي تخصص داريد در مورد طرح امنيت اجتماعي كه در ايران مدتي است برپا شده چه نظري داريد ؟ و ديگر اينكه چرا حكومت اسلامي ، اين طرح را به اجرا در آورده است ؟ و خصوصا اينكه چرا اين زمان را براي ارايه آن انتخاب كرده است؟

خانم عامري: شك ندارم كه حكومت ايران خود بزرگترين ناقض امنيت اجتماعي است ، كشته شدن مردم ايران در خيابانها و خصوصا خانم ندا آقا سلطان نمونه بارز نقض امنيت اجتماعي است. بنابراين باور ندارم كه اين حكومت از امنيت اجتماعي حمايت كرده باشد ، اما از طرفي شك دارم كه اين حكومت اصلا بداند كه امنيت اجتماعي يعني چه !؟ در مورد اينكه چرا اين طرح را به اجرا در آورده و در مورد زمان اجراي آن اين مسئله كاملا مشخص است ، اول اينكه مردم را بترساند ، حكومت فكر ميكند با ترساندن مردم ميتواند همچنان بر مردم حكمراني كند، اما زمان آن چرا حالا انتخاب شده است دليل آن اين است كه علاوه بر ترساندن مردم توجه مردم را از وقايع جنبش سبز به سمت و سوي ديگر سوق دهد ، تا مردم تمركزشان بر روي طرح امنيت اجتماعي باشد و نه جنبش سبز .

حكومت ميخواد مردم نگران اين باشند كه مثلا فردا چه لباسي بپوشند تا مورد تهاجم پليس امنيت اجتماعي قرار نگيرند و اگر به اين موضوعات فكر كنند كمتر به فكر جنبش سبز و حواشي آن خواهند پرداخت.

سوال: خانم عامري شما براي مقابه با اين مشكل چه پيشنهادي داريد ؟

خانم عامري: جواب اين سوال قدري مشكل است ، اين به آن ميماند كه ما بيرون گود باشيم و از پهلوان داخل گود بخواهيم كه عملي متحيركننده انجام دهد. هرچند من ميدانم كه مردم داخل ايران خود براي آن راه پيدا كرده اند اما براي اينكه به سوال شما جواب داده باشم ميگويم كه بهترين كار اين است كه براي مقابله با اين طرح ، عدم توجه به آن است.

حكومت و يا بهتر بگويم پليس امنيت اجتماعي ميتواند با تعداد معدودي در راستاي طرح خويش برخورد كند اما اگر اين طرح توسط اكثريت مردم ناديده گرفته شود ، خود به خود طرح به دست فراموشي سپرده ميشود.

سوال: خانم عامري در مورد جنبش سبز صحبت كرديد ، آيا به نظر شما اين جنبش به پيروزي ميرسد؟

خانم عامري: من بيش از آنكه سياستمدار باشم ، يك جامعه شناس هستم ، اما نيك ميدانم كه هرگز در هيچ جاي دنيا هيچ حكومتي نتوانسته است در مقابل مردم خود بياستد و دير يا زود يا از بين رفته است و يا از مردم شكست خورده است نمونه بارز آن در كشورهاي شوروي ، روماني بخوبي نمايان است كه چگونه شكست خوردند و نابود شدند.

سوال : خانم عامري ميخواستم از شما در مورد جامعه فرهنگي ايران سوال كنم ، چه آينده اي براي جامعه فرهنگي ايران پيش بيني ميكنيد ؟

خانم عامري: متاسفانه در ايران دولتي بر سر كار است كه وزارتخانه فرهنگي اش بزرگترين دشمن فرهنگ است. بستن روزنامه ها زنداني كردن روزنامه نگاران آنهم توسط وزارت فرهنگي يك كشور بيشتر شبيه يك جوك است تا هرچيز ديگر، من قاطعانه ميگويم كه براي جامعه فرهنگي ايران ابراز نگراني ميكنم چون حكومت اسلامي ايران تنها روزنامه و روزنامه نگاراني را ميخواهد كه چاپلوسي ايشان را بكنند. در چنين فضاي مسمومي چگونه ميتوان به آينده فرهنگي اميدوار بود؟ در فضايي كه دانشجوياني كه نداي حق سر ميدهند جوابشان يا گلوله است و يا زندان و شكنجه و اگر در بهترين حالت تصور كنيم فرار از ميهن ، چگونه ميتوان براي آينده فرهنگي تصوري خوب داشت؟

هنگامي كه خانه انجمن روزنامه نگاران به دلايلي كه اصلا معلوم نيست پلمپ شده ، دبير اين انجمن خانم بدرالسادات مفيدي مدتها است بدون هيچ دليلي زنداني شده ، روزنامه نگاران عضو اين انجمن يا زنداني هستند ، يا فراري شده اند . روزنامه نگاران حق اظهار نظر ندارند. اگر روزنامه نگاري بخواهد حرفي بزند كه حكومت تاب تحمل شنيدن آن را ندارد و بلا فاصله روزنامه نگار نگون بخت به اتهام هاي سنگيني همچون ، اقدام عليه امنيت ملي ، توهين به مقدسات و .... متهم ميشود. چه جايي براي تصور آينده فرهنگي است ؟

سوالي كه من همواره با آن درگير بوده ام اين است كه آيا يك خبر نگار ميتواند به امنيت يك كشور توسط يك مقاله ضربه بزند ؟ اگر چنين است كه پس اين امنيت شكننده تر از آن است كه تصور شود پس همان بهتر كه شكسته شود. من در اين مورد درك نميكنم كه آقاي احمد زيدآبادي به چه گناهي اين همه مدت در زندان است ؟

و يا در مورد توهين به مقدسات ، اين مقدسات را چه كسي تعيين ميكند ؟ چه كسي گفته است كه رهبر ايران مقدس است ؟ اين تقدس را بايد مردم به رهبر بدهند اما ميبينيم كه عكس او را در خيابانها آتش ميزنند و بر او فرياد مرگ سر ميدهند ،

اين چه قداست خود ساخته اي است ؟ ياد داستان حاكمي افتادم كه خياط برايش لباسي ندوخت و گفت برايت لباسي دوخته ام كه هركسي كه حرامزاده باشد نميتواند آن لباس را ببيند ، حاكم در خيابانها به راه افتاد تا مردم لباس اورا ببينند و تصور كرد كه لباس بر تنش است اما هيچ نداشت. رهبر ايران نيز اكنون هيچ ندارد ، اما در تصور خويش همه چيز دارد .

لذا تا وقتي كه اين حكومت وجود دارد من هيچ آينده اي براي جامعه فرهنگي ايران پيش بيني نميكنم.

به عنوان آخرين سوال آيا تابحال بر عليه روزنامه نگاري توسط مديريت تحت امر شما شكايت شده است ؟

خانم عامري: دراينجا خبرنگاران بسيار آزاد هستند كه در مورد هر مسئله اي تحقيق كنند ، و اگر شخص ، مقام و يا هركسي بخواهد به نحوي جلوي تحقيقات خبرنگار را بگيرد در واقع جرم مرتكب شده است و بر اساس قوانين آن خبرنگار ميتواند در دادگاه شكايت كرده و از حق خود دفاع كند. شكايت از خبرنگار به جرم اينكه در حال جستجوي خبر است يا به جرم نوشتن مقاله و يا ديدگاه در هيچ كجاي دادگاه هاي عدالت محور جايي ندارد.

ايالات متحده ميداند كه يك خبرنگار نميتواند و اين قدرت را ندارد كه بخواهد بر عليه امنيت ملي اين كشور اقدام كند.

با سپاس از شما سركار خانم گلي عامري