۱۳۸۸/۱۰/۰۹

حكومتي كه ساختارش با يك سوت و كف ميشكند !؟

چه شده است اين حكومت را ؟ چه كرده است اين جنبش با اين حكومت ؟ حكومتي كه ساختارش ، اركان نظامش ، هست و نيستش با يك سوت بر باد ميرود ، آيا براستي حكومتي كه با يك سوت و يك كف از بين ميرود لياقت ماندن را دارد ؟ براستي تمامي اين غوغا سازي ها ، دعوت هاي ملتماسنه از مردم ، اجبار كاركنان به آمدن به تظاهرات امروز (9/10/88) همگي از براي ساختار شكسته شده است؟ تبليغات نخ نماي حكومتي براي چيست ؟ در روز عاشوراي حسيني ، فرمانده نيروي انتظامي سردار احمدي مقدم (باجناق آقاي احمدي نژاد) اظهار نمودند كه در روز عاشورا از هيچ سلاح گرمي استفاده نشده است !؟ و هيچ كسي هم كشته نشده است !؟ هنوز كلام اين سردار منعقد نشده بود كه سردار رادان (فاتح زندان كهريزك) طي سخنان مبسوطي اظهار نمودند كه در روز عاشورا 4 نفر كشته شده اند ، هنوز در هنگامه سخنان جناب سردار رادان بوديم كه فرمانداري تهران اعلام نمود 5 نفر در روز عاشورا كشته شده اند اما فردراي عاشورا خبر رسيد كه 8 نفر كشته شده اند !؟ تزوير - ريا و دروغ در اركان حكومت نهادينه شده است هركسي سازي ميزند و دروغ خود را ميگويد توگويي مردم ايران ساده انگارانه هرآنچه حكومت بگويد مي پذيرند ، غافل از اينكه مردم ايران بسيار باهوش تر از آني هستند كه اين ترفندهاي نخ نما را باور كنند ، از همه بد تر اينكه داستان كي بود كي بو من نبودم را نيز حضرات به راه انداخته اند و ميگويند يك نفر در تصادف فوت نموده است !؟ يك نفر از پل پرت شده است !؟ يك نفر تير خورده است !؟ و ..... و گويا مردم خودشان خودشان را كشته اند تا گردن حكومت اسلامي بياندازند !؟ خود گويي و خود خندي ؟؟؟ فيلمهاي تهيه شده توسط مردم غيور ايران زمين تمامي دروغ پردازي هاي حضرات را برملا ساختند خصوصا جنايتي كه توسط وانتهاي نيروي انتظامي در ميدان وليعصر رخ داد و دروغ پردازي هاي حكومت اسلامي را بيش از پيش بر ملا ساخت.
عجبا كه سردار احمدي مقدم نيز امروز طي سخنان گهربار جديدي ، اعلام نمودند كه خودروي نيروي انتظامي كه مردم را زير گرفته است سرقتي بوده است !؟ از اين به بعد ديگر با تظاهركنندگان مدارا نخواهد شد !؟ و در خاتمه نيز خبرنگاران را تهديد كرد كه سوالات انچناني نبرسند وي حتي خبرنگاران را با بازجو مقايسه كرد.
آقاي احمدي مقدم بر خود به عنوان يك خبرنگار ، هرچند دور از وطن ، واجب ميدانم كه جواب گستاخي هاي شما را بدهم و اميدوارم كه امعه خبرنگار ينيز به كار اقدام كنند و جواب شما را بدهند:
1 - راننده مزبور لباس پليس هم بر تن كرده بود آيا لباس را نيز دزديده بوده است ؟ در ثاني دزد به كاهدان زده است كه از ميان اين همه خودرو خودرو نيروي انتظامي را بدزدد ؟ و در حالي كه هزاران هزار پليس در آنجا وجود داشته اند نتوانستند جلوي خودرو سرقتي را بگيرند ؟ دروغ تا كجا ؟ سيف نام سردار كه بر شما نهاده شود سرداران ايراني همگي راست گو و درست كار بوده اند پس شما سردار نيستيد .
2 - فمايش شما در مورد مدارا به مردم است !؟ واويلا كه مردم را ميزنيد ، ميكشيد ، شكنجه ميكنيد و تجاوز ميكنيد و دست آخر هم حرف از مدارا ميزنيد ؟ كدام مدارا؟ وقات را سر كشيده ايد و حيا را قي كرده ايد شوربختانه
3 - آقاي احمدي مقدم گويا رسالت خبرنگاران را فراموش كرده ايد !؟ خبرنگار كارش پرسيدن است و البته اين حق را دارد كه از شما به عنوان مسئول سوال كند و البته حق دارد كه از شما بازجويي كند اين حق طبيعي خبرنگاران است و گويا شما اين حق را ناديده گرفته ايد.
اما اگر به واقعه روز عاشورا برگرديم ، حضرات حكومتي كارناوال وا مصيبتا در روز چهارشنبه به راه مي اندازند كه ساختار حكومت شكسته است و به عاشورا بي احترامي شده است !؟ حضرات فراموش كرده اند كه در روز عاشورا و طبق شواهد بسياري از مردم و البته سيماي حكومتي ايران در چندين نوبت به پخش عده اي از طرفدارانشان نمودند كه در خيابان ها شعارهايي در حمايت از آقاي خامنه اي و نه امام حسين ميدادند !؟ آيا اين كار حرمت شكني نبود ؟ هنگامي كه مزدوران حكومتي با فرياد حيدر به جان مردم بي دفاع مي افتادند حرمت شكني در روز عاشورا نبود !؟ نقشه هاي نخ نمايي حضرات به حدي رسيده است كه روز سه شنبه در شهرهاي مختلف به راهپيمايي حكومتي مي پردازند و در فرداي آنروز مردم را از شهرهاي دور و نزديك به تهران مي آورند تا در تهران به راهشيمايي پر شور مردم تهران !!!! بپردازند . هيهات كه اين تبليغات نخ نما شده است و مردم ايران بسيار با هوشتر از آن هستند كه به اين تبليغات حكومتي توجهي هرچند اندك داشته باشند. حتي شنيده شده است كه با پول ، وعده و وعيد مردم را به تظاهرات فرا خواندهاند ، دانش آموزان را از سر كلاس درس به تظاهرات فرا خوانده اند ، بيچاره حكومتي كه با ترفند بخواهد چند صباحي بيشتر حكومت كند !؟!؟
اما اين را بايد حضرات حكومت اسلامي بدانند كه با كفر ميشود حكومت كرد اما به ظلم نه

۱۳۸۸/۱۰/۰۶

از عاشوراي حسين تا عاشوراي تهران - صفانه دلدار



امروز روز عاشورا بود ، روز دهم محرم ،‌روزي كه هميشه از بچگي به ما ميگفتن در اين روز حسين و يارانش به دست يزيديان كشته شدن ، روزي كه ظالمين به حسين و مردم بي پناهش حمله كردن ، هميشه مي شنيديم كه بزرگترها ميگفتن ايكاش بودن در كنار امام و مردم بي پناه تا به ياري اونها برن برن و اگر لازم شد در راه خدا شهيد بشن ، در راه آزادي شهيد بشن. راستي امروز عاشورا كجا بودين؟
اگه تهران بودين و توي خيابونهاي مركز شهر قدم بر برداشتيد خوب ميدونيد كه چي ميگم ، امروز تهران از عاشورا هيچي كم نداشت ، شايد از عاشوراي حسين دردآورتر هم بود. چون يك عده يزيدي با چوب و چماغ و گاز و اشك آور و تفنگ به جون مردم بي پناه افتادن و مردم و به گلوله بشتن ،‌ چه فرقي بود ميان اين عاشورا و اون عاشورا ؟
هردو براي آزادي به پا خواسته بودن ، نداي آزادي سردادن و بر يزيد زمان ننگ فرستادن ،‌ يزيد فرقي نميكنه مال كدوم زمون باشه ،‌ يزيد ، يزيده حالا هركي ميخواد باشه ،‌ هركسي ظلم كنه به مردم ، آزادي رو از مردم بگيره ظالمه ، يزيده ، امروز هم مردم تهران براي مقابله با يزيد زمان به خيابونها ريخته بودن ، اومده بودن تا بگن كه آزادي ميخوان ، اومده بودن تا بگن يزيد نميخوان اومده بودن تا بگن جمهوري ايراني ميخوان.
امروز طبق قرار قبلي با دوستان رفتيم به ميدون آزادي نزديكهاي ميدون آزادي كه رسيديم پليس هاي ضد شورش رو ديديم كه دور تا دور ميدون چمباتمه زده بودن خبري آنچناني از مردم نبود اما كنار خيابونها مردم واستاده بودن كه معلوم بود منتظر يك جرقه هستن با دوستان تماس گرفتيم كه ببينيم اونها كجا هستن ؟ گفتن چهار راه كالج صحراي محشر شده ، سريع گازشو گرفتيم رفيتم به سمت صحراي محشر ، نزديكاي خيابون فلسطين كه رسيديم شعار ها شروع شده بود ، مرگ بر ديكتاتور ، مرگ بر خامنه اي مثل نقل و نبات توي دهن همه ميچرخيد ، ماشنها هم كه همه بوق ميزدن و بوق اعتراض ماشينها طنين انداز خيابونها شده بود.
نزديكي هاي خيابون انقلاب كه رسيديم گاز اشك آور و صداي گلوله بيداد ميكرد ، ياد درخواست عفو بين الملل از حكومت ايران افتادم كه خواستار پايان دادن به خشونت ها شده بود ، خندم گرفت كه حكومت اسلامي چقدر به حقوق بشر اهميت ميده !!! ياد حرف اما افتادم كه ميگفت اين محرم و صفر هستش كه اسلام رو زنده نگه داشته ، اما انگار داره بلاي جون اسلام ميشه !!! البته از نوع جمهوري اسلاميش !!!
به هرجهت با هر بدبختي بود خودمونو رسونديم به ميدون وليعصر ، زمين پر بود از سنگ و خاك . سطل هاي آشغال هم سوخته و نيم سوخته روي زمين بودن . ميدون وليعصر رو به سمت شمال رفتيم ، همون اول ميدون يه جوونو خونين مالين سوار يه ماشين كردن و از محلكه فراريش دادن تا دست مزدوران رژيم بهش نرسه ، يه خانم بيشترين كمك رو بهش كرد و جالبه خودش سوار ماشين نشد و برگشت تا توي تظاهرات شركت كنه ، آفرين به اين شيرزن ، مزدوران رژيم هم پا به پاي ما ميومدن اما يه دفعه به سمت جنوب برگشتن ما هم نزديكي هاي فروشگاه قدس توي ترافيك گير كرديم ،‌اما چه ترافيك دلنشيني ، هيچوقت تا اين اندازه از ترافيك خوشم نيومده بود ، يواش يواش تعداد ما زياد ميشد و شعار ها بلند و بلند تر يك عده چماق دار مزدور حكومتي از سمت غرب خيابون وليعصر به سمت شمال در حركت بودن كه وقتي ديدن تعداد مردم خيلي زياد هستش فرار كردن و مردم با هرچي كه دستشون بود اونها رو دنبال كردن مردم هم مزدوراي رژيم رو هو ميكردن واي كه چقدر به دلم نشست تقريبا 45 دقيقه اون منطقه از خيابون وليعصر در اختيار جووناي غيور بود كه هيچكس توان مقابله با اونها رو نداشت مردم همه از پير و جوون كه توي اون منطقه بودن هرچي دلشون خواست برعليه حاكمان ستمگر رژيم شعار دادن ، واي كه چقدر به دلم نشست.
همزمان با دوستانمون تماس گرفتيم اونها هم توي خيابون نواب خيابون رو به كنترل خودشون در آورده بودن ، همزمان خبر رسيد كه خامنه اي توسط يك هليكوپتر به يك پادگان نظامي برده شده تا ازش مراقبت بشه :) عجب رهبر دلاوري دارن اين مزدورا :) اين موبايلها هم كه هي قطع ميشد هي وصل ميشد آخرشم كه ديگه اصلا كاملا قطع شد تا خيال همه رو راحت كنه ، البته به اين دليل موبايل ها رو مقطعي قطع ميكردن تا جاسوس هاي رژيم بتونن خبر رساني بكنن خودمون توي خيابون وصال دوتاشونو رو ديديم كه سوار يه موتور به شماره 52481 شده بودن كه نمره تهران داشت .
از پشت خيابون زرتشت به سمت غرب رفتيم توي يكي از كوچه ها مزدوراي رژيم به سمت مردم گاز اشك آور پرتاب كرده بودن ، و عجيب تر اينكه توي يدونه خونه هم گاز اشك آور پرتاب شده بود كه نشون ميداد مزدورا تعادل روحي ندارن و اشتباهي هم گاز اشك آور پرتاب ميكنن .
هرچي بود از كربلاي تهران بيرون اومديم تا براي شام غريبان ميرداماد ساعت هشت شب آماده بشيم ، بيصبرانه مشتاق ديدار شما در شام غريبان مردم تهران هستيم ، وقتي داشتم اين مطلب رو مي نوشتم شنيدم كه خواهرزاده مهندس ميرحسين هم در روز عاشورا شهيد شده :( خدا رحمتش كنه گويا جنازه اين شهيد الان توي بيمارستان سينا نبش بلوار فردوس نرسيده به ميدون آرياشهر هستش ،‌خبرها حاكي از اينه كه مردم زيادي هم دور اين بيمارستان جمع شدن.
از شهرهاي تبريز ، زنجان ، مهابان ، قزوين سنندج ، مريوان و پاوه هم خبر رسيده كه اوضاع به شدت بحراني هستش ، خبرگزاري فرانسه هم اعلام كرد كه ايران در آستانه انفجار هستش ، شما چي ميگيد ؟ امشب شام غريبان ميرداماد منتظر شما هستم.

۱۳۸۸/۱۰/۰۲

به بهانه پاره كردن عكسهاي شهيد سهراب اعرابي



ميگويند شبي از شبها دزدي به خانه اي رفت براي دزدي ، در خانه كسي نبود و دزد به آساني به جستجوي خانه پرداخت ، دزد نگون بخت هرآنچه گشت هيچ شي ء گرانبهايي نيافت ، آخر كار از عصبانيت به خط زدن مشق هاي بچه صاحبخانه پرداخت تا حداقلش دلش خنك شود كه كااري گرده است .
حكومت اسلامي در مقابل جنبش عظيم مردمي در شهرهاي مختلف كم آورده است ، اين جنبش از 25 خرداد به راه افتاد و هر روز قدرتمند تر و پرصلابت تر ميشود و حكومت اسلامي در مقابل آن ناتوان تر و عجبا كه هنوز باور نكرده است كه در مقابل سيل خروشان مردم ، هيچ راه گريزي نيست ، در خبر ها آمده بود كه ديروز، ماموران حكومتي به منزل شهيد سهراب اعرابي هجوم برده و عكسهاي سهراب عزيز را پاره كرده اند ، براستي آيا با پاره كردن عكس هاي شهيد سهراب اعرابي ، نام - ياد و خاطره او هم از اذهان فراموش ميشود ؟ سهراب و سهرابها در دل مردم جاي گرفته اند ، آيا ميتوان دل مردم را نيز پاك كرد ؟ هيهات .
براستي در عجبم از افكار ساده لوحانه حكومت اسلامي ،‌ شعار هاي روي ديوارها را پاك ميكنند ،‌ عكس هاي شهيدان جنبش را پاك ميكنند ، بر ملتي عظيم و برزگ منش سخت ميگيرند ،‌ اعتراض آرامشان را با خشونت قهرآميز جواب ميدهند ، در زندانها به شكنجه و تجاوز ميپردازد ، در خيابانها به سوي مردم تير شليك ميكند ، در كشتن مردم و زنداني كردن دگرانديشان ، در نقض آشكار حقوق بشر گوي سبقت را از تمامي حكومتهاي ديكتاتوري مي ربايد ، و در توهم خويش ، تصور ميكند كه اين اعمال ماندگاري حكومت را دارد.
ايكاش قدري تاريخ بلد بودند ،‌ايكاش سر سوزني تاريخ مي خواندند تا بدانند كه حكومت با ظلم و ستم پايدار نمانده و نخواهد ماند . حكومتهاي ماندگار تنها تنها حكومتهايي هستند كه در قلبهاي مردم حكومت ميكنند و نه بر جسم مردم شايد بتوان جسم مردم را رنجور كرد ، شايد بتوان بر مردم سختي گرفت شايد بتوان مردم را ترساند شايد بتوان مردم را كشت شايد و هزاران شايد ديگر ، اما ،،،،
اما بر قلبهاي مردم نميتوان حكومت كرد مگر با داد ، مگر با انصاف مگر با مروت ، مگر با جوان مردي ، هرگز با ظلم ، ستم ،‌دروغگويي ، تقلب ، ايجاد فتنه و آشوب نميتوان بر مردم حكومت كرد ، با پاره كردن عكسي و انداختن گناه آن بر گردن مردم نميتوان مردم را ترساند نميتوان يك حركت عظيم را با تهديد و ارعاب از بين برد. اگر اين مردم ترس داشتند ميلونها نفر در قم و در مقابل منزل آيت الله العظمي منتظري جمع نميشدند ، در مطلب قبلي و به نقل از آقاي جانسون عنوان شده بود كه حكومت چه راه هايي دارد و عجبا كه دقيقا حكومت عكس نظر كارشناسان عمل ميكند ، توگويي خود خواسته به سمت سقوط با سرعت نور حركت ميكند.
در اين مورد باز هم خواهيم نوشت




۱۳۸۸/۰۹/۳۰

مشاهدات امروز من از شهر قم - صفانه دلدار

صفانه دلدار-از ديشب تصميم گرفتيم با دوستان امروز بريم قم ، بريم به مراسم تشيع جنازه آيت الله العظمي حسينعلي منتظري ، راستي شما تا حالا قم رفتين ؟ براي من كه تا حالا قم نرفته بودم خيلي برام تازگي داشت ، توي راه همش فكر ميكردم همه دارن ميرن قم هركسي ميديدم توي اتوبان فكر ميكردم داره ميره قم اما دوستان هي ميگفتن تو چقدر ساده اي خوب اينا دارن ميرن سر كارو زندگيشون همه كه بكار نيستن پاشان اين همه راه برن قم ، خوب منم قبول كردم ، اما هرچي به قم نزديك تر ميشديم احساس ميكردم كه جمعيت زيادي رو شاهد خواهيم بود. ابتدا دنبال حرم گشتيم ، از اين بپرس از اون بپرس تا سمت حرم رفتيم واي چقدر شلوغ بود ، به ماشينها دقت كردم ، اكثرا نمره هاي تهران بودن به دوستام اشاره كردم شماره ها رو نشونشون دادم از تعجب دهنشون باز مونده بود ، انگار هرچي ماشني توي تهرانه اومده بودن قم :) با بدبختي يه جارو پيدا كرديم ت اماشينو پارك كنيم همه جا زده بودن پارك كردن مطلقا ممنوع اما كسي گوشش به اين حرفها بدهكار نبود همه پارك كرده بودن ما هم پارك كرديم جايي كه ما پارك كرديم يه خيابوني بود كه از سطح اصلي شهر 5 ~ 6 متر پايين تر بود وسطشم يك رودخونه بود كه برام جالب بود اونجايي كه ما پارك كرديم دروغ نباشه 10 هزارتا ماشين پارك كرده بودن خيلي بود وقتي ميگم خيلي ديگه بايد بدونيد چقدر بود ديگه :) اونقدر گشتيم تا يه پله پيدا كرديم كه بتونيم بريم به سمت حرم ، اما نزديك هاي حرم كه رسيديم راهمون ندادن گفتن بريد از درب شمالي بريد تو ، رفتيم سمت درب شمالي گفتن نه بريد از درب شرقي بريد تو يكي از بچه ها گفت باب از درب شرقي هم بريم ميگن بريد از درب جنوبي بريد تو ولش كنيد ، بريم سمت خيابون شهيد منتظري ، در تمامي طول مسير پليس فراوون بود اما با مردم گاري نداشتن ، اما مزدور هاي حكومتي همه جا بودن توي دسته هاي 7 يا 8 نفره بودن و جالبه كه همشون هم تابلو مشخص بودن ، امروز قم هواش خيلي گرم بود اما توي اون هواي گرم يكي يه شال انداخته بودن روي گردنشون و يكي يدونه كاغذ سفيد A4 هم از عرض 4 لا تا كرده بودن دست ديگشون و همشونم يكي يدونه موبايل ايرانسل دستشون بود اين مشخصه ها كاملا نشون ميداد كه از كدوم قماش آمدها هستن اكثرشونم جوونهاي زير 22 سال بودن كه عقده قدرت دارن وقتي هم يكي دنبال ميكردن 7 ، 8 نفري ميريختن سرش ميگرفتنش.
به هرجهت به بلوار شهيد منتظري رسيديم ، جمعيت هرلحظه بيشتر ميشد ، اما عجيب اين بود كه دور تا دور دفتر بسيج پارچه مشكي زده بودن و روي پارچه هاي مشكي هم عكس آيت الله منتظري بود ، بسيج و اين كارا !؟ دو تا كوچه بالاتر دفتر آيت الله العظمي صانعي بود يه پارچه مشكي بزرگ روش تسليت نوشته بود و اسم آيت الله منتظري رو با رنگ فسفري مشخص كرده بود. يك عده از مردم هم عكس آيت الله منتظري رو گرفته بودن دستشون توي وسط بلوار راه ميرفتن و به همه نشون ميدادن ،‌ خيلي خيلي حمعيت داشت زياد ميشد طوري كه ديگه راه رفتن توي او شرايط براي هركسي سخت ميشد وسط هاي بلوار كه رسيديم پليس گفت راه بسته هستش برگرديد. رفتيم ضلع غربي بلوار و به سمت حرم حركت كرديم ،‌ يك سري اتوبوس چيده بودن كنار هم راه و بند آورده بودن نميدونم اون اتوبوس ها اونجا چيكار ميردن ، از يكي از بچه ها پرسيدم اين همه آدم مال شهر قم هستن يكي از توي جمعيت گفت نه ما از تبريز اومديم ! با تعجب پرسيدم از تبريز تا اينجا كلي راهه چطور اومدين ؟ تركي بهم گفت :
دينيميزدن گيشمرك دونيا اگر ويران اولا (از دين مون نميگذريم دنيا اگر نابود بشه)
بيزده قران مجيد سيزده مسلسل تانك اولا (خونه ما قران مجيد باشه اما خونه شما مسلسل به تانك تبديل باشه)
منظورش اين بود كه واقعا به آيت الله منتظري ارادت داره. كم كم كه شلغي بيشتر شد يواش يواش شعار ها هم بيشتر شد و مرگ بر ديكتاتور و اين ماه ، ماهِ خونه ، ديكتاتور سرنگونه ، منتظري منتظري آزاديت مبارك و ... شعارهاي خيلي زيادي بود كم كم مارو به سمت ضلع غربي حرم هدايت كردن و ما هم به سمت ماشين رفتيم در هنگام خروج از پاركينگ چماقداران به ماشنهايي كه نمره غير از قم داشتن حمله ميكردن ، زدن آينه ماشين مارو هم شكستن ،‌ توي راه كه مي اومديم به سمت تهران همه مردم دست هاشونو از پنجر ها به علامت پيروزي بيرون گرفته بودن و پشت شيشه ماشن ها هم عكس آيت الله منتظري چسبونده بودن هواسمون نبود يه سرعتمون زياد بود پليس متوقفمون كرد واستاديم پليس گفت چرا اينقدر سرعت ميريد ؟ گفتيم رفته بوديم تشيع جنازه آيت الله منتظري يه سري آدم وحشي به ما حمله كردن با چماق زدن آينه ماشينمونو شكستن ما هم داشتيم فرا ميكرديم از دست شون آقاي پليس وقتي اين حرفها رو شنيد خوشحال شد خنديد گفت موفق باشيد جنبش بزدوي پيروز ميشه و جريمه مونم نكرد :)
راستي وقتي كه حتي پليس و بسيج هم با ما هستن اين كيا هستن كه با چماق به جون مردم مي افتن ؟؟؟



۱۳۸۸/۰۹/۲۰

آيا حكومت اسلامي در سراشيبي سقوط است ؟

[27.jpg]

در هنگامه 16 آذر ، اين سوال پيش آمده است كه آيا براستي حكومت اسلامي در سراشيبي سقوط قرار گرفته است ؟ توجه كنيد ؛ حكومت اسلامي دانه به دانه در حال سوزاندن بليط هاي خويش است براي بقا ، از مقامات بالاي حكومتي شروع كرد ، از بالاترين مقامات نظاي استفاده نمود ، از بسيج خرج نمود ، از سپاه نهايت سوء استفاده را نمود ، حالا نوبت به دانشجويان دانشگاه امام صادق رسيده است راستي بلسط بعدي حكومت براي سوختن چيست ؟
شكنجه گاهي كه نام دانشگاه برخود نهاده است و از تقدس امام صادق استفاده ميكند ،‌ اين مركز آموزش نيرو ، در روز دانشجو به دانشگاه هاي ديگر نيرو ميفرستد با چوب و چماق و گاز اشك آور به جان دانشجويان افتاده و آنها را به خاك و خون كشند ،‌ دانشجويان را بازداشت كنند و دانشجويان آزادي طلب را از پشت بام ساختمانهاي دانشگاه ها به پايين پرتاب كنند ،‌ از همه اينها بدتر آنكه اين گروه متخاصم در روز 17 آذر نيز به دانشگاه ها و خصوصا به دانشگاه تهران حمله ور شده شيشه هاي دانشكده فني (اين دانشكده جزو آثار ملي محسوب ميشود و زير نظر سازمان ميراث فرهنگي قرار دارد) را مسشكند و به داخل آن گاز اشك آور پرتاب ميكند و در نهايت قصاوت قلبي به دانشجويان دختر حمله ور ميشوند ،‌ وضع در بيرون دانشگاه ها از اين هم بدتر بود به حدي كه به گفته يكي از شاهدان كه نخواست نامش فاش شود و در حالي كه با گريه سخن ميگفت ديده بود كه دختري حدودا 14 ~ 15 ساله چگونه توسط دژخيمان چماق به دست حمومت اسلامي چگونه مورد لگد قرار گرفته بود ،‌شاهد مورد نظر اضهار داشت كه دخترك آنقدر كتك خورده بود كه همچون يك تكه گوشت بود كه ديگر نه رمقي براي دفاع داشت و نه تواني براي ناله كردن در آن سردي هوا از فراواني كتك تمامي بدنش كرخ شده بود و مردم خوش غيرت به كمك دخترك نيامدند و اين شاهد نيز كه به كمك رفته بود مورد ضربات باتوم پليس ها !!!!! قرار گرفته بود.راستي سخن از پليس به مبان آمد ،‌ در فرهنگ لغات اصطلاحات عامه وقتي كه به كلمه پليس بر مي خوريم آمده است : حافظ جان و مال مردم ،‌راستي آيا نام پليس با وظايفش در حكومت اسلامي سنخيت دارد ؟ براستي پليس حامي مردم است يا حامي دژخيمان حكومت اسلامي ؟ به گمان سازمان پليس بين الملل بايد نسبت به خدشه وارد آمدن به نام پليس توسط حكومت ايران بايد به دادگاه هاي صالحه شكايت نمايد.
بر همين اساس فرصتي كوتاه دست داد تا با آقاي پيتر بوسكو جانسون كه 12 سال در ايران سفير بود است مصاحبه اي كوتاه داشته باشم ،‌ از آقاي جانسون در مورد اين حركات حكومت اسلامي سوال كردم ، اينكه آيا حكومت اسلامي در سراشيبي سقوط قرار گرفته است ؟ آقاي جانسون گفت حكومت ايران در حال خراب كردن تمامي پل هاي پشت سر خود است ، هرگز در طول اين سالها نديده بودم كه حكومت ايران تا به اين حد از عدم محبوبيت چه در داخل و چه در خارج از ايران قرار گفته باشد ، حكومت ايران در حال نابودي تمامي پل هاي پشت سر خويش است ، حتي امروزه بسياري از شخصيت هاي مطرحي كه در حكومت اسلامي از اين رژيم حمايت ميكردند يا مخالف شده اند و در زندان آرميده اند و يا به حاشيه رانه شده اند ، حلقه موافقان حكومت اسلامي به شدت كوچك شده است ، به نحوي كه در تمامي سطوح قدرت در ايران اختلاف به وجود آمده است ،‌ در بين نيروهاي نظامي اختلاف وجود دارد و اكثريت قاطع مردم نيز از حكومت روي گردان شده اند ، از آقاي جانسون دليل شدت برخورد با مردم را سوال كردم ،‌ ايشان جواب دادند ،‌حكومت هايي كه به سراشيبي سقوط ميروند هرچه به سقوط نزديك تر شوند شدت برخورد با مردم را نيز بيشتر ميكنند ، در حال حاضر من شدت برخورد با مردم ايران را در سطح بسيار بالايي ميبنم و اين ميتواند شايد نتيجه همان مطلبي باشد كه به شما گفتم .از آقاي جانسون سوال كردم كه اين سراشيبي تا چد حد است و آيا اميد به بازگشت وجود دارد ؟ آقاي جانسون گفت به طور دقيق نميتوان به آن پاسخي داد ، اما چيزي كه هست حكومت بسيار ترسيده است و كلا حكومت هايي كه ميترسند به خشونت روي مي آورند ، من خشونت در حكومت اسلامي را بسيار بالا ميبينم . اما در مورد امكان بازگشت چيزي كمتر از 10 درصد وجود دارد
از آقاي جانسون در مورد چگونگي شرايط بازگشت سوال كردم ، آقاي جانسون گفتند به گمان شرياط براي بازگشت بسيار سخت تر از آن است كه بتوان به آن پاسخ داد ، در درجه اول بايد يك آشتي ملي انجام شود ، تمامي زنداني هاي سياسي بدون قيد و شرط ازاد شوند ، رهبر ايران رسما از تمامي مردم ايران عذرخواهي كند به خسارت ديده گان خسارت داده شود نيروي هاي شبه نظامي كه به مردم هجوم بده اند برچيده شوند انتخابات دوباره و در فضايي آزاد برگزار شود سران ايجاد خشونت ها بر عليه مردم محاكمه شوند
از آقاي جانسون سوال كردم آيا اين شرايط امكان دارد كه به وقوع بپيوندد ؟ وي گفت من گفتم شرايط بسيار سخت است اما اگر رهبر ايران بخواهد رهبر بماند و بر ايران حكومت كند هيچ راهي غير از اين وجود ندارد
وي در خاتمه براي جنبش سبز ايران آرزوي موفقيت نمود
پس از پايان مصاحبه به اين فكر فرو رفتم راستي آيا ميتوان اميد وار بود كه شرايط نامبرده شده توسط رهبر انجام شود ؟ يا اينكه حكومت به سراشيبي سقوط حمله ور ميشود ؟؟؟

۱۳۸۸/۰۹/۱۷

16 آذر ، روزي با گل هايي از جنس باتوم ، گاز اشك آور و سرب

صفانه دلدار-ديروز 16 آذر بود روز دنشجو ، با دوستان پا شديم رفتيم به سمت انقلاب تا گل هامونم بگيريم آخه آقايون گفته بودن به دانشجو ها گل ميديم ، اما انگار گلهاشون بوي باروت ميداد ، بوي دود ميداد ، گل هاشون اشك مارو در آورد ، البته بعضي از گلهاشونم از جنس سرب بود. راستي كدومشون گفت گل ميديم ؟؟؟
نزديكي هاي ميدون وليعصر كه رسيديم ماشينهاي پليس قدم به قدم كنار خيابونا پارك شده بود از وانت حمل زباله پليس گرفته تا پليس آگاهي هرچي ماشين تونسته بودن آورده بودن ، هرچي هم سربزاو عير سرباز داشتن آورده بودن ، به همشونم يا باتوم داده بودن با سپر يا باتوم داده بودن بي سپر ، هرچي بود باتوم مثل نقل و نبات توي دستاي پليس و غير پليسشون (ديگه دوس ندارم بگم لباس شخصي چون كلمه مزخرفيه آقايون هرغلطي ميخوان توي لباس شخصي ميكنن) بود. اما جالب اينجا بود كه سربازا عين لشكر شكست خورده همشون روي زمين ولو بودن حال واستادن نداشتن ، بعضي هاشونم باتوماشونو انداخته بودن زمين تسبيح مي چرخوندن ، وقتي ما رسيديم بخ خيابون انقلاب پليس ها اجازه نميدادن كه به سمت دانشگاه تهران بريم گفتن راه بسته هستش ، كسي نبايد بره ؟! خوب ما هم كه نابلد ؟! گشتيم راه پيدا كرديم تا خودمونو به سمت دانشگاه برسونيم از چندتا كوچه و پس كوچه و بالا و پايين كردن رسيديم به خيابون 16 آذر ، آخ كه من چقد اين خيابونو دوستش دارم ، رفتيم از در دانشگاه بريم تو ، كارتهاي دانشجويي مونو نشون داديم گفتن نميشه بريد تو گفتيم چرا گفتن دانشگاه تعطيله !؟!؟ گفتيم ما كلاس داريم استاد فقط امروز مياد بهم.م گفت بياييد كلاس ، اگه نبينيمش ديگه ميمونه تا هفته ديگه ، حراستي هاي دانشگاه گفتن كدوم استاد ،‌غلط كرده استاد گفته بياييد اسمش چيه ؟!؟! يكي از دانشجو ها از داخل دانشگاه ديد به اجازه ورود نميدن داد زد ، اگه كارت دانشگاه امام صصادق رو داشتين ميتونستين بيايين تو !؟ شوكه شدم ،‌يعني مارو تو دانشگاه خودمون راه نميدادن اما دانشجوهاي دانشگاه امام صادق توي دانشگاه ما جولان ميدادن !؟ راستي يادم رفت بگم يك سري اتوبوس توي ضلع شمالي دانشگاه پارك شد بود كه تقريبا تمام ضلع شمالي دانشگاه رو پر كرده بودن تازه يادم افتاد كه اون اتوبوس ها از كجا اومدن و براي چي اومدن !؟ يك سري هم از اين موتور سوار هاي آدم كش توي خيابونا پرسه ميزدن جالبه كه پلاك نداشتن و عكس خمنه اي رو جاي پلاك چسبونده بودن !؟ كنار خيابون توي 16آذر نشستيم كه پليس ها اومدن گفتن پاشيد بريد خونتون اينجا وا نستيد !؟ گفتيم چرا ؟ گفتن اينجا واستادن ممنوع هستش !؟ يه خانم مسن برگشت گفتش تابلو واستادن ممنوع كوشش ؟؟؟ پليسه گفتش يا بريد ببينم !؟ به سمت خيابون انقلاب راه افتاديم كه بريم سمت در اصلي دانشگاه ، بازم نزاشتن بريم جلو از سمت جنوبي خيابون انقلاب رفتيم به سمت شرق تا ببينيم چي ميشه كرد ؟ اما يه دفعه با يه صحنه عجيب ، نه خيلي عجيب روبرو شديم !؟ يه تابلو خيلي بزرگ كشيده بودن به طوري كه تمام در جنوبي دانشگاه كه ما اسمشو گذاشتيم پنجاه تومني رو پوشونده بودن كه مردم داخل دانشگاه رو نبينن !؟ راستي تا اين حد اينا ترسو هستن !؟ :)
تمام مغازه ها و فروشگاه رو بهشون داشتن ميگفتن كه ببندن مغازه هاشونو به مردمي هم كه جلو در خونه هاشون بودن البته خونه كه نبود سرايدار هاي اون ساختمون هاي اونجا مي گفتن كه برن تو و در ها رو هم ببندن :) يواش يواش داشت نزديكاي چهار ميشد كه تعداد مردم بيشتر شد و بيشتر شعارها هم داشت بيشتر ميشد چنتا بسيجي با عكس خامنه اي كه علمش كرده بودن به شما رازي حركت ميكردن ما هم داشتيم نيگاشون ميكرديم يهو دورو برشونو ديدن خالي از پليسه فوري در رفتن و برگشتن به سمت عقب :) عجب بسيجي هاي غيور و نترسي :) راستي مگه دولت نگفتش خارج از دانشگاه تظاهران نباشه پس چرا جلوي اين بسيجي ها رو نگرفتن ؟؟
رسيديم به نزديكي هاي پارك دانشجو پليس ها بيداد ميكردن !؟ به هيچ كسي اجازه ورود به پارك نميدادن !؟ پارك رفتن هم ديگه مجوز ميخواد !؟ گفتيم ميخوايم بريم پارك بشينيم ،‌گفتن مجوز نداريم !؟ از وليعصر برگشتيم رفتيم به سمت بالا تا ميدون وليعصر پليس ها قدم به قدم چمباتمه زده بودن سردشون بود خسته شده بودن كلافه هم بودن :) عجب پليس هايي :) از بلوار كشاورز رفتيم به سمت اميرآباد و خوب پليس ها هم كه مارو اسكورت ميكردن :) البته با چماق ، باتوم ،‌گاز اشك آور و شليك تيرهاي هوايي :) هركسي هم كه از جمعيت جدا مي شد بازداشتش ميكردن :( راستي شعارها هم جالب بود ديگه كسي اسمي از بسيجي نمي آورد ، با احمدي نژاد هم كسي ديگه كاري نداشت به بسيجي ها مزدور ميگفتن و گيرشون هم از احمدي نژاد رد شده بود و حالا ديگه به خامنه اي رسيده :) و از هم جالب تر اين بود كه به سمت مزدورها (بسيجي ها البته فك كنم ارازل اوباشم توشون بود چون قيافه بعضي از بسيجي هاشون خيلي تابلو بود) پول پرت ميكردن و در واقع ميخواستن بهشون حالي كنن كه ما بهتون پول ميديم چون مزدور هستين :)
اميرآباد رو به سمت بالا رفتيم به سمت كوي دانشگاه اما انگار حكومت نظامي بود نزديك كوي كه اصلا اجازه جنبيدن به هيچ جنبنده اي داده نميشد برام عجيب بود يعني اينقدر اينا از دانشجو ها ميترسن ؟؟؟؟ هرچي بود به سلامت از خاكريز 16 آذر گذشتيم ، اما يه سوال : وقتي در روز دانشجو اين همه پليس به خيابونها مياد ،‌وقتي كه قول دادن گل به دانشجو ها ميدن اما در عمل اين گل به باتوم گاز اشك آور و گلوله هاي سربي تبديل ميشه ،‌ وقتي جلوي در دانشگاه ديواري ديوايري عظيم ميكشن تا ننگ رو با رنگ پاك كنن وقتي براي دانشگاه تهران از دانشگاه امام صادق دانشجو ميارن تا تظاهرات كنن ،‌وقتي كه با زور و چماق و اسلحه بازم نميتونن حريف مردم بشن وقتي ....
شما بگيد پيروز اين خاكريز كيه ؟
خاكريز بعدي محرم هستش فراموش نكنيد :)

۱۳۸۸/۰۹/۱۴

آقايان ، تهران منطقه صفر مرزي نيست




به عكس فوق دقت كنيد ، به محل شهادت آنها دقت كنيد ، كهريزك ، اميرآباد ، ميدان آزادي ، تقاطع سلسبيل -رودكي ، كوي دانشگاه ، خيابان محمد علي جناح ، مقابل مسجد لولاگر، ميدان بهارستان ، خيابان جمهوري ، ميدان انقلاب و .... توجه كنيد اين مناطقي كه در آنها عزيزانمان به شهادت رسيده اند مناطق عملياتي و يا نقطه صفر مرزي به شهادت نرسيده اند ، اين عزيزان و بسياري ديگر از عزيزانمان در مركز شهر و در پايتختي كه مدعي ام القراي جهان اسلام بودن را دارد به خاك خود كشيده شده اند هنگامي كه اينگونه عزيزانمان در قلب شهر تهران توسط حكومت اسلامي كشته ميشوند چه انتظاري ميرود كه در ديگر شهرها چه جناياتي توسط حكومت رخ نداده باشد مردم خونگرم و عزيز ديگر شهر ها نيز همچون تهراني ها در شهرهاي خود و در ميادين اصلي شهر به شهادت رسيده اند راستي آيا ميداني شهيد همت در كجا به شهادت رسيد ؟ محل شهادت شهيد باكري را ميدانيد ؟ محل شهادت شهيد باقري را ميدانيد ؟ شهيد محمد غفاري ؟ شهيد صابونچي ؟ و... اين عزيزان در مناطقي همچون فاو ، شرق دجله ، جزيره مجنون ، بانه و ... بوده است در مناطقي همچون صفر مرزي و يا خارج از كشور اما عزيزان يادشده در عكس فوق نه در فرسنگها دورتر از شهر و ديار بلكه در خيابانهاي پايتخت ايران به شهادت رسيده اند ، ياد خرمشهر افتادم ، در خرمشهر هنگامي كه عراقي ها به شهر حمله كردند ، همه از كوچك و بزرگ به خرمشهر رفتيم تا از مردم مان از كشورمان از ميهنمان دفاع كنيم يك دل بوديم و يك زبان در خياباها بسياري از هم ميهنانمان شهيد شدند اما دم نزديم و تنها اشك ريختيم كه عزيزانما در راه دفاع از ميهن توسط بيگانه گان كشته شده اند ، اما براستي اين عزيزان نام آورده شده در تصوير فوق و بسياري ديگر كه در اين تصاوير نيستند به دست چه كساني كشته شده اند ؟ بيگانگان ؟ در مناطق جنگي ؟ چه كسي ميتواند پاسخ اين سوال را يدهد ؟؟؟ شك ندارم كه اگر شهيد همت زنده بود خون گريه ميكرد از كشته شدن هم ميهنانش ، پيراهن از تن ميدريد شهيد باكري از به خون غلطيده شدن هم ميهنانش ، شهيد باقري براي نجات جان دوستان هم قطاري اش خود را روي نارنجك انداخت ،‌چون تاب شهيد شدن هم ميهنانش را نداشت خود شهيد شد تا ديگران زنده بمانند اما حكومت اسلامي با چهره اي به ظاهر خندان تهران را با منطقه جنگي يكي كرد خون ريخت و قهقه زد ، آيا براي اين كشتار پا...